از دوران نوجوونی هر وقت حرف جنگ و جبهه میشد می گفتیم کاش ما هم بودیم و می رفتیم جبهه ، ما دهه شصتیا توفیق ازمون سلب شد و یه دسته ی دیگه زودتر از ما اومدن و زدن و بردن ..
اما نمیدونستیم این جاده ی باریک برای ما هم روزی باز بشه و محک مون بزنه ..!
همیشه این ادعا رو داشتیم که آره ما از اونایی هستیم که اگه اتفاقی بیفته خط مقدم رو شخم میزنیم .. هه!
ادعایی بیش نبود ..
البته من به بعضی رفقا که میگفتن اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک میگفتم وقتش که بشه معلوم میشه ..دروغ نگم ادعای گزاف نمیکردم .. اما وقتش که شد یه بار به یکی از همونایی که همیشه داد شهادتو جلوی همه میزد گفتم پس چرا نشستی؟! می گفت یه دسته ی دیگه حقوقشو میگیرن ما چرا بریم؟؟!..گفتم عجبب! حالا نمیخوان که همین الان ببرندت ، یه اسم نویسی اولیه اس ، بگذریم.. به قول شهید چمران هنگامی که شیپور جنگ نواخته شود مرد از نامرد شناخته میشود..
منم شدم حکایت پرویز پرستویی تو فیلم لیلی با من است ..هخخ .. یه خورده گفتیم آره پیگیریم که انشاءالله بریم زیارت حضرت زینب (س) پیش خودمونم میگفتیم نکنه ضایع بشیم.. هر کی هم که میپرسید درجوابش یه قسمت نیست و توفیق نشده می گفتیم ..انشاءالله که همه ی بچه شیعه ها با شهادت در راه خدا از دنیا برند چون آخرش باید رفت ..چجوریش مهمه..
شادی ارواح طیبه شهدای مدافع حرم صلوات
پ.ن:چه جنگ باشد و نباشد راه من و تو از کرببلا میگذرد ...
"کوک کن ساعت خویش"
اعتباری به خروس سحری نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعت خویش
که مـؤذن شب پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب!
کوک کن ساعت خویش
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مدد آهن و جوش شیرین
دیر بر می خیزند!
کوک کن ساعت خویش
که سحر گاه کسی
بقچه در زیر بغل
راهی حمام نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعت خویش
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جاروی شب رفتگر است
کوک کن ساعت خویش
ماکیان هم همه مست خوابند
شهر هم
خواب اینترنتی عصر اتم می بیند!
کوک کن ساعت خویش
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقت سحر آن گاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعت خویش
اعتباری به خروس سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست"
* * *
مرتضی کیوان هاشمی
آری انقلاب به حاشیه رفته است ، در تمامی فعالیتهای فرهنگی امروزمان، انگار از انقلاب فقط عده ای لفاظی آن را بلد شده اند امّا در عمل چه؟ داریم انقلابمان را با تمام وجود همه اش را به بیرون صادر می کنیم ، لااقل قدری از آن را برای خودمان باقی بگذاریم ، نه حرفی از شهدای انقلاب است و نه فعالان و فعالیتهای انقلاب ، هیچ کس نمی داند چه کارهایی انجام شده است ، چه کسانی با تمام وجود از همه چیزشان گذشتند تا این نهال را بکارند بی خوابی هائی که کشیده شد ، ترس و لرزهائی که بر وجودشان بود که هرلحظه امکان لو رفتن و جان سپردن وجود داشت ، گروههای فرهنگی و مبارزاتی چه فعالیتهایی انجام می دادند ؛ شب نامه ها و اعلامیه ها چگونه و توسط چه کسانی به دست مردم می رسید چگونه تک تک برای اسلام یارگیری می شد، سخنرانی ها و سخنران ها ، فیلمبرداران و عکاسان این خالقان تصاویر ماندگار با چه دردسری در مقابل نیروهای نظامی و آجان های رژیم طاغوتی ملعون که با سلاح و امکانات نظامی بوده اند دست به تصویر نگاری میزده اند ، مساجد و تکایا و هیئت ها و منازلی که در آن زمان به طور فعال جلسات برگزار می کرده اند ؛ بعد از انقلاب چه فعالیتهایی شکل گرفته؟ گروههای سرود ، تئاتر ، روزنامه دیواری ، نویسندگان ، چه برنامه ای برای اینها داریم؟ حداقل به عنوان یک وبلاگ نویس! چند خاطره از نزدیکانمان درج کردیم؟ چند اثر سینمائی و مستند در این باره تولید کردیم؟ چند کتاب نوشته شد؟ چقدر از حجم سایتهای محلی تحت عنوان تاریخ انقلاب نوشته شد؟ چند اثر موسیقائی ساخته شد؟ همایش؟نمایش؟شب شعر؟مقاله؟گفتگو؟سیرنمایشگاهی؟ و .... بله فعالیتهایی بوده منکر نمی شویم امّا به نظرتان چقدر حقب مطلب ادا شده است؟ والی آخر که هر کس به قدر خود می داند و بس ..
پ.ن: نهضت تاریخ نگاری انقلاب یک لازمه اساسی جامعه امروزی! حتّی بعد از 4 دهه
بالاخره بعد از مدتها توفیقی شد تا باز چند خطی وقت دوستان را بگیرم .. امّابعد صحبت از رسانه است اثراتی که بالطبع در دنیای امروز از آن می بینیم ، مکتوب یا مصوّر .. روزنامه . کتاب . نشریه . سایت . وبلاگ . تلویزیون . رادیو . ماهواره و هر ابزاری که رساندن مفهومی را در بر دارد ، همه اش تحت این عنوان قرار می گیرد و امآ ابزار به دستان ماهری دیده نمی شود چه بسا اصلا دیده نمی شوند .. چون هنوز حرارت نفوذش را و خطرات آن را در عوام جامعه درک نکرده اند و دست کم اش گرفته اند ، با تاکیداتی که از سرور و امام و مقتدایمان می شنویم و خطّی که در این میدان ترسیم کرده روی صحبتشان با عموم جامعه است نه فقط با اصحاب رسانه ، چون هجمه ی یک جبهه ی رسانه ای استکباری قول پیکر بر علیه آرمانهای اسلامی و انقلابی یک امّت وارد آمده و آب از گردنمان که هیچ اگر در این لجنزار دست در دست همدیگر ندهیم تا مرگ مان فاصله ای زیاد نیست چون اثرات ضلالت هجمه های رسانه ای غرب و صهیونیسم را میبینیم و همه به این اذعان دارند که ماهواره و اینترنت و گوشی های همراه زندگی شان را به تباهی کشیده و حتی در مذهبیون هم تاثیرات بسزایی داشته است و اثرات ضد اعتقادی ، ضد سیاسی ، ضد اخلاقی و ضد اجتماعی و ... گسترده ای در بین خانواده ها ، همسران ، جوانان ، نوجوانان ، کودکان ، و فرداً فرد آحاد جامعه گذاشته است ، الا ایّ حال باید از این نیمه جان باقی مانده استفاده ای کرده و همگی و با تبشیر ، انذار ، طرح ، برنامه و هر کسی در هر جایگاهی از جامعه ی امروزی که قرار دارد حرکتی انجام دهد، حالا یکی دستش به قلم می رسد ، یکی زبانش به بیان و یکی پایش به کار و یکی به تولیدات رسانه ای مطلوب و دیکری به نشر و .. حرکتی همه گیر می خواهد و نمی شود گفت با صدا و سیماست یا با دولت است و .. و تکلیف را از گردن خود ساقط کنیم ، صحبت از امر ولی است که می فرماید در زمینه ی رسانه ای دشمن بر ما غالب شده است و باید کاری کرد تا دوباره فتنه ای رخ ندهد و هوای مملکتمان را غبار آلود کند و ما بگوییم ای داد وای داد و بنشینیم گریه و زاری که امامان دلخون شده است ، امام گریه کن نمی خواهد اهل عمل می خواهد و بس .. غرضم تلنگری بود اول به خودم و بعد چشم بینایی و بس ..
پ.ن: غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد ..
پ.ن2: خدایا این روزها شعاری ها زیاد شده اند ما را از عاملین واقعی قرار بده ..
به یاد برادران مظلومم ؛ به یاد کودکانی که علی اصغر وار در ورطه ی شهادت قرار گرفته اند ؛ به یاد گلوله هایی که در سینه های سپر شده می رود ؛ به یاد صداهایی که شنیده نمی شود ؛ به یاد ادعاهایی که با قلم و شعار است ؛ به یاد آنان که پیشمرگان عده ای جاهل از مرگ بی خبر شده اند ؛ و به یاد آنان که در راه احقاق حق از هیچ سختی دریغ نمی کنند ؛ و به یاد ..
سنگر پشتیبانی